جدول جو
جدول جو

معنی مایه کوبی - جستجوی لغت در جدول جو

مایه کوبی
مایۀ ضد بیماری به بدن کسی داخل کردن، تلقیح واکسن، واکسینوتراپی
تصویری از مایه کوبی
تصویر مایه کوبی
فرهنگ فارسی عمید
مایه کوبی
(یَ / یِ)
تلقیح واکسن. (واژه های نو فرهنگستان). و رجوع به واکسیناسیون در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
مایه کوبی
داخل کردن مایه ضد مرض در بدن بیمار از راه تزریق تزریق مایه (واکسن) ببدن بمنظور پیشگیری یا معالجه ناخوشیها واکسیناسیون
فرهنگ لغت هوشیار
مایه کوبی
تزریق مایه (واکسن) به بدن به منظور پیشگیری یا معالجه ناخوشی ها، واکسیناسیون
تصویری از مایه کوبی
تصویر مایه کوبی
فرهنگ فارسی معین
مایه کوبی
واکسیناسیون
تصویری از مایه کوبی
تصویر مایه کوبی
فرهنگ واژه فارسی سره
مایه کوبی
تلقیح، واکسیناسیون
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهی کولی
تصویر ماهی کولی
در علم زیست شناسی نوعی ماهی کوچک با قدی در حدود ۳۰ سانتی متر، شکمش سفید و پشتش آبی رنگ است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پای کوبی
تصویر پای کوبی
پاکوبان، رقص کنان، در حال پاکوفتن، پای کوبان
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ)
سرخی تیره آمیخته بکبودی و سبزی. برنگ آن قسمت سایه دار از کوه که از دور بزور دیده شود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
بی سودی و به قیمت خرید فروختن. فروختن چیزی بی سود و نفعی برای فروشنده به رأس المال فروختن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مایه بمایه. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). و رجوع به ’مایه بمایه’ شود
لغت نامه دهخدا
حالت و صفت و عمل میخ کوب، کوبیدن میخ بر زمین یا در دیوار و یا چیزی دیگر، (از یادداشت لغت نامه)، رجوع به میخ کوب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از جاده کوبی
تصویر جاده کوبی
عمل جاده کوب راه صاف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایه کاری
تصویر مایه کاری
فروش کالا بقیمت خرید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میخ کوبی
تصویر میخ کوبی
کوبیدن میخ درجایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایه کاری
تصویر مایه کاری
فروش کالا به قیمت خرید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پای کوبی
تصویر پای کوبی
عمل کوفتن پای بر چیزی، رقص
فرهنگ فارسی معین