- مایه کوبی
- واکسیناسیون
معنی مایه کوبی - جستجوی لغت در جدول جو
- مایه کوبی
- داخل کردن مایه ضد مرض در بدن بیمار از راه تزریق تزریق مایه (واکسن) ببدن بمنظور پیشگیری یا معالجه ناخوشیها واکسیناسیون
- مایه کوبی
- تزریق مایه (واکسن) به بدن به منظور پیشگیری یا معالجه ناخوشی ها، واکسیناسیون
- مایه کوبی
- مایۀ ضد بیماری به بدن کسی داخل کردن، تلقیح واکسن، واکسینوتراپی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل جاده کوب راه صاف کردن
فروش کالا بقیمت خرید
فروش کالا به قیمت خرید
در علم زیست شناسی نوعی ماهی کوچک با قدی در حدود ۳۰ سانتی متر، شکمش سفید و پشتش آبی رنگ است
پاکوبان، رقص کنان، در حال پاکوفتن، پای کوبان
کوبیدن میخ درجایی
عمل کوفتن پای بر چیزی، رقص